پرهامپرهام، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

نی نی کوچولوی ما

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

41ماهگی پسر گلم

سلام عزیز دل مامان ،گل زیبای من 41ماهگیت مبارک  تاج سر من  قربون پسر  گلم برم  خییییییییییییلی دوست دارم پیشرفتات تا  این سن خوب بوده  از حرف زدنت و یادگیریت توی  اهر زمینه ای  خوبه  خیلی خوشحالم ولی همون اندازه که چیزای خوب رو یاد میگیری  همون اندازه هم  چیزای بد رو یاد میگیری  اصلا اصلا نمیدونم  باهات چه کار کنم و چه جوری باهات برخورد کنم  دلمم نمیاد که بخوام تنبهت کنم  اما  تا از سرت نیوفته  هم من غصه میخورم  و پسر م بعضی موقع ها خیلی ناراحت میشم  و عذاب وجدان دارم که  نکنه کمتر از مادرای دیگه بهت رسیدگی میکنم  آخه من سر کار میرم وقتی ...
7 اسفند 1395

39و 40ماهگی پسرم

سلام زیبای مامان چهلمین  ماه زیبای زندگیت را هم پشت سر گذاشتی و یک ماه بزرگتر شدی گل پسر خودم  خیلی خدا را هم شاکرم و هم شاد و خوشبخت از داشتنت و از حضورت  در کنار من و بابایی  خوشحالم که شاهد قد کشیدن و بزرگتر شدنت هستم یکی یه دونه ما  تاج سر من کلی عکس از تمامی موقعیتهات و ژستات دارم که فقط  منتظرم لپتاپم درست بشه و همه اینا رو برات بزارم با تیپای متفاوت در شرایط متفاوت حالا دیگه طوری شده که خودت وقتی یه لباس جدید میپوشی یا یه جای جدید  میگی مامانی میخوای ازم عکس بگیری؟.. به شدت شیطون بودی و الان شیطون تر شدی هزارماشالله و کلا وقتی تو جمع قرار میگیری تحت هیچ شرایطی حاضر  نیستی حرف گوش بدی و...
24 دی 1395

37و38امین ماهگرد پرنس زیبای مامان و بابا

عزیز دل مامان تو وارد 38امین ماه زیبای زندگیت شدی  تو مهر ماه و 37امین ماه زندگیت  در 12مهر  عمل لوزه شدی  چون خیلی لاغر شده بودی و کم خون  با اینکه هم  سنت کم بوده  و هم ضعیف بود بدنت ولی دیگه بردیمت دکتر و  دکترت تشخیص داد که باید عمل بشی و بردیمت بستریت کردیم  و تا ظهر عمل شدی و یک ساعت و نیم هم تو اتاق عمل بودی بعد از عمل هم کلی خون بالا آوردی و بی  تابی میکردی  تا صبح تو راهروی بیمارستان  بغلم بودی و میگردوندمت  دیگه دم دمای صبح خوابیدی بابا هم  بیرون تو حیاط بیمارستان دیگه  صبح با هم جابه جا شدیم طرفای ساعت ده هم ترخیص شدی ولی تا دو هفته مجبور بودیم بهت چیزی ندی...
21 آبان 1395

سه سالگی پرهام خان

سلام پسر گلم بابت بی انضباطی و تاخیرام منو ببخش عزیزم الان بعد از دو ماه اومدم سه سالگیتو بهت تبریک بگم زیبای من .... پسر انشالله 120ساله بشی و همیشه همیشه با آرامش زندگی  کنی  و سربلند بشی  خوشگل مامان جون توی سه سالگیت باز مثل همیشه یه کم ناراحتیاییی دارم  از قبیل همین حرف بد زدنت که هنوز ترک نکردی و لجبازیات که به خاطر این لجبازیات هم خودت اذیت میشی  هم متاسفانه  من ااذیت میشم هر راهی که بگی هم امتحان  کردم  از تنبیه هم خوشم نمیاد میدونم هنوز سنت کمه برای این چیزا نصیحت و حرف منطقی هم که هنوز درک نمیکنی  ولی خوب بعضی موقع ها هم که ماشالله میشی یه آقا و درست و حسابی مثل آدم بزرگا حرف میزنی که ...
21 آبان 1395

34و35امین ماهگرد زیبای من

سلام عزیز دل مامان،سلام ماه زیباروی من ،سلام گل پسر خود خودم،عزیزم  و شمارش معکوس تا سه سالگیت،سه سال است دارمت و بی نهایت شاکر و سپاسگذارم از خدای خوبم به خاطر وجود تو ،از ته قلبم از خدای خوبم میخوام همیشه همیشه سالم سالم و سلامت و مهمتر از همه شاد باشی انشالله انشالله انشالله همیشه بخندی ،عاقبت بخیر بشی و روسفید  بشی  موفقیت هر روزت و از خدا میخوام  دلم  میخواد بی تیاز باشی از هر که غیر از خدا، انشالله به همه آرزوهات و اهدافت تو زندگی برسی،نمیدونم دیگه چه جوری از خدام بخوام ،پسر گلم همیشه آرزوهای بزرگ داشته باش و براشون تلاش کن  .... دوست دارم اندازه تمام عالم،میبوسمت یه عالمه... 
21 مرداد 1395

32و33ماهگی آقا کوچولوی ما

پسرم  سی و سومین ماهگردت هم مبارک،ایشالله همیشه سالم و شاداب و خندان باشی باشی این بزرگترین آرزوی من برای توست پسرک زیبا رویم،خیلی ناراتم که الان  یگه کم کم داره میشه  یک سال  که دیگه من اصلا ازت عکس نزاشتم به خاطر مشکل لپ تاپمه،حلش میکنم و کلی ازت عکس میزارم عزیزم،توی این ماها که ماشالله بزرگتر شدی یه مقدار زیادی شیطونتر و نق نقوتر و بد خلق تر شدی و کمتر حرف گوش میدی و همچنان از همسن و سالات  الگو میداری البته رفتارهای بدشون رو و من هم روز به روز  ناراحت تر هر چند میدونم مقطعیه بازم ناراحتم  انشالله هر چه زودتر همه این اخلاقای بد رو فراموش کنی و مثل قبل بشی  پسر گلم تو این ماهها که دیگه در آستانه سه س...
21 خرداد 1395

31ماهگی پرهام خان

سلام مرد 31ماهه مامان و بابا،عاااااشقتم زیبایم ،بیشتر از همیشه دوست دارم خودت و کارات و حرفات و همه رو عاشقانه دوست دارم  ،طبق معمول  پستای قبلی که گفتم  همچنان علاقه وافری به زدن و اذیت کردن بچه ها داری هر راهی هم که بگی امتحان کردیم برای ترک دادنت از این عادت اما نشد،امیدوارم با گذر زمان بهتر بشی،موضوع مهمی که تو پستای قبلی فراموش کردم بگم و خیلی برام  از تمام پیشرفتای زندگیت مهمتر بوده ،و حسابی باعث  خوشحالی من شده ترک کردن پوشوت بود در 27ماهگی،که البته خیلی یهویی اتفاق افتاد یه روز امتحانی پوشکت نکردم و هر 10دیقه یه بار میبردمت دسشویی که یه بارشو دسشویی میکردی و چند بارشو بعد از کلی اعصاب خوردی  بازم نمیکردی...
5 ارديبهشت 1395

27ماهگی تا 30ماهگی یکی یه دونه مامان و بابا

سلام زیبای مامان ،عذرخواهی بابت غیبت طولانی مدتم به دلایل زیاد که نگم بهتره،عزیزدلم تو دیگه کلی واسه خودت مردشدی و عاقل ماشالله ،مامان جون 30ماه از زندگیت و پشت سر گذاشتی و زندگی منو بابا را با وجودت دگرگون کردی،بابایی همیشه میگه با دیدن تک پسرم تمام خستگی ککار از وجودم خارج میشه ،شیطون تر شدی به شدت اذیت میکنی ولی بکن نوش جانت مقتضی سنته تو اذیت نکنی من بکنم،خوش باش و بچگی کن دلم میخواد واقعا از این روزای با تو بودن و تو با بچه بودن لذت ببری به همین دلیل خیلی کاری به کارت ندارم ،فقط یه موضوع که بیش از حد یه مدت من و درگیر کرده بود چندتایی حرف بی ادبی بود که خدا را شکر از سرت افتاده و اونم دلیلش فقط همبازی هات بودم که کنترلش کردم،الانم مشک...
13 فروردين 1395

اندر احوالات 26 ماهگی

پرهام زیبای من چند تا خبر خوب دارم یکی که خودم کلی باهاش ذوق میکنم اینه که خود خوشگلت چند تا شعر کوتاه رو حفظی و هر روز برام تکرار میکنی یکیش یه توپ دارم قلقلیه که خیلی قشنگ میخونیش و البته صداتو برات ضبط کردم و یکی هم تپلویم تپلو اینم خیلی بانمک میخونی و تاب تاب عباسی و خودتم کلی خوشحالی از اینکه میتونی بخونی وقتی برات شعر میخونم یا ترانه های کودکانه میزارم اول خوب گوش میدی و هیچی نمیگی البته خیلی با اشتیاق گوش میدی بعد ار چند روز همینا رو برام تکرار میکنی ولی هنوزم نتونستی رنگها رو بشناسی با اینکه کلی باهات کار میکنم ماشاالله علاقه شدیدی به دفتر و مداد رنگات داری و وقتی از بیرون میایم خونه سریع میگی دترم کداس؟یعنی دفترم کج...
5 آذر 1394