پرهامپرهام، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

نی نی کوچولوی ما

چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

عکسای نه ماهگیت

این از وضعیت سر سفره نشستن ما همش باید هر چه هست رو یه بار تو برای امتحان بگیریش تو دستت! عاشق وسایلای توی کیفی از هر فرصتی برای خالی کردن کیف من استفاده میکنی! مواقعی که پشت لپ تاپم.... خسته از کارای روزانه..... بلا....!اگه بهت نرسیده بودم که همه ی خوشبو کننده ها رو خورده بودی! خوشحال و سر مستی از این همه توپ..!   ...
12 تير 1393

ماه مهمانی خدا!

ا ولین رمضان با هم بودنمان ، عشق کوچولوی مامان جنابعالی پارسال این موقع توی دل مامان تشریف داشتین و مامان همش از بیکاری میخوابید و میخورد و استراحت میکرد ولی الان سفره افطارمون با وجود تو رنگین تر شده درسته که اصلا اجازه نمیدی من روزمو باز کنم من دیگه از حال میرم تا وقتی تو اجازه بدی چیزی بخورم بازم خدا را شکر که سر سفرمون هستی و 3 تایی با هم افطاری میخوریم شبا هم که منو بابایی نمیخوابیم تا سحریمونو بخوریم و بعد نماز بخونیم و بخوابیم شما انگار که مجبور باشی مثل ما بیداری و ما با تو کلی بازی میکنیم و میخندیم واقعا خدا را شکر به خاطر عشقای زندگیم پرهامم  و بابایی پرهام از خدا میخوام که همیشه برا هم نگهمون داره و همیشه سالم باشیم اللللهی...
12 تير 1393

کلی خبر....

سلام بهانه زندگی مامان! بازم عذر میخوام به خاطر دیر سر زدنم مامانی کلی سرش شلوغه، برگشتم سر کارم ولی البته نه هر روز تفریحی میرم به خاطر وجود زیبای تو که نمیشه هر روز رفت، بعد دلیل دیگم که دیر اومدم این که همش درگیر مهمونی و دعوتی خونه مامان جون و بابا جون  (مامان و بابای مامان) بودیم،چون از مکه اومدن همش خونشون دعوتیه و من و تو هم که باید اونجا باشیم واسه کمک ،که تو گل پسرمم که این چند روزه که اونجا بودیم چون همش تو جمع شلوغی کلی از نظر وابستگی به  من بهتر شدی، همونجا میشینی و با بچه ها ادا در میاری و میخندی و براشون دست میزنی اونا هم که کلی ذوقتو میکنن که چی شده پرهام که به هیچکی نمیخنده داره الان میخنده.. از تغییراتت ...
8 تير 1393

نهمین ماهگرد

قند عسل مامان سلام! امروز باز زودتر از موعد اومدم که بهت تبریک بگم عزیزم تو فردا وارد نه ماهگی میشی قند مامان،پسرک نه ماهه من خوشحالم که دارمت، باورم نمیشه نه ماه گذشت  با اینکه تجربه اولم بود و بعضی جاها سخت گذشت اما بازم زود گذشت ،تو بزرگترین تحول زندگی من و بابایی بودی ،خونه آروم و بی سرو صدای ما رو تو شلوغ کردی به تنهایی .عزیزم الان که دارم مینویسم اینقدر زیبا به شکم خوابیدی و شال منم گذاشتی کنار بینیت آخه عادت قشنگی داری عزیزم هر وقت خوابت میاد با یه دستت گوشتو میکشی با یه دستتم شال یا لباس منو ،بدون شال من خوابت نمیبره من یکی رو گذاشتم فقط مخصوص خودت و هر جا بریم با خودم میارمش ،عزیزکم بابایی اینقدر با کارات ذوق میکنه و دوتایی ...
20 خرداد 1393

پرهام وابسته به مامان!

سلام پسمل شیطون من! عزیز دل من تو الان 8 ماه و 16 روز داری یعنی برای من و بابایی توی بهترین سن هستی و الان اوج شیرین کاریات و ادا در آوردنات و شیطونیاته.... اما مامانی اومدم یه کم باهات دردل کنم عزیزم این روزا من حسابی فکرم مشغوله یا بهتره بگم ناراحتم چون اصلا مثل قبل آروم نیستی اصلا روی زمین نمیخوابی تا من یه ذره به کارام برسم ،با هیچ کس جز من و بابایی هم سازگار نیستی ،تو بغل هیچ کس نمیری ، هر کی دستش و میاره سمتت تا بغلت کنه جیغ میزنی موقعی که من دارم کارای خونه رو انجام میدم هم باید بغلم باشی ، همش باید صورت من سمت تو باشه اگه برگردم گریه میکنی خلاصه که حسابی به من وابسته شدی خیلی نا امید شدم من همون اول راه توی تربیتت که چقدر هم برام ...
6 خرداد 1393

پناهگاه امن خانه

              من نبودم و تو بودی؛ بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی؛ حالا سالهاست که با بودنت زندگی میکنم؛ هر روز،هر لحظه،هر آن و دم به دم هستی؛ ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمیبینمت؛ ببخش تمام نادانی ها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را؛ اعتراض ها و درشتی هایم را، و هر آنچه را که آزارت داد؛                دستانت را میبوسم و پیشانیت را؛ که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود؛ خاک پایت هستم تا هست و نیست هست؛ به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم میکنم. پدرم ؛پناهگاه امن خانه ما  تو ش...
23 ارديبهشت 1393

پرنس 8 ماهه

پرنس زیبای من 8 ماه از زندگی زیبات گذشت؛ و8ماهه که به سبب حضور زیبای تو من مادرم و خوشحال از اینکه مادر توام؛ 8ماهه که به کل دیدم به زندگی تغییر کرده،همه چیز را با تو زیبا میبنم؛ یک خنده کودکانه و زیبات ،یک نگاه پاکت را با دنیا عوض نمیکنم چرا که دنیای من تویی؛ صدای زیبات بهترین آواز زندگی ماست و حضور زیبات روشنایی خانه ما؛ بهترین ها را از خدا برات آرزو میکنم، امیدوارم در طول زندگی به تمام خواسته هات برسی ...
22 ارديبهشت 1393