و بالاخره تو....
تو آمدی و به یمن آمدنت مادر نامیده شدم،برای تو می نویسم ،مادرانه می نویسم که بدانی چگونه می پرستمت و چگونه دوستت دارم.
برایت آرزو دارم که نور نازک قلبت به تاریکی نیامیزد.
که چشمانت به زیبایی ببیند زندگی ها را
چو باران آبی و زیبا،بباری شادمانه روی گرد غم
به دور از دل گرفتن ها
به تنهایی نیالاید خدا این قلب پاکت را
و همواره به دستانت بیاویزد چراغ راه خوشبختی
بدانی آنچه را اینک نمی دانی
برایت آرزو دارم سعادت را،طراوت را،بهشت و بهترین بهترین ها را
عزیز روزهای من،خدا را میدهم سوگند
که در قلبم برای تو خدا را آرزو دارم.