یازده هفته دیگه
سلام وروجک مامان....
پرنس من و بابایی امروز دقیقا 29 هفته و 2 روزته فقط اگه خدا بخواد 10 هفته و 5 روز دیگه مونده که بپری تو بغلمون، نمی دونم تو هم مثل من و بابایی بی تاب اومدن هستی یا نه.... شیطونک من تو سالم بیا پیش ما مطمئن باش نمیزاریم بهت بد بگذره،سعی می کنیم تا اونجایی که می تونیم خوشحالت کنیم و همونی باشیم که تو می خوای مخملی من....
چند روزه که باهات حرف نزدم عزیزم ،دلم حسابی واست تنگ شده بود پسملی من این چند روز که نبودم با اجازت مامان جون رفته بودیم مسافرت جات خالی خیلی خوش گذشت،البته بودیا ولی.... حالا بابا مسعودی گل قول داده که سال بعد که انشالله تو هم دیگه تو بغلمونی هم یه بار دیگه بریم. توی این سفرمون دخمل عموت ثنا خوشگل و آیسن کوچولو دخملی پسر عموی مامان و بابا هم بودند که دو تایی هم فقط 6 ماهه شونه، من این 2 تا رو می دیدم بیشتر دوست داشتم تو هم پیشم باشی ....
پسملی من چون این چند روز همش تو ماشین بودم حرکتاتو کمتر احساس میکردم، نمیدونم حالا چون بزرگ شدی عاقل شدی کمتر ورجه وورجه میکنی یا اینکه خدایی ناکرده بی احتیاطی کردم و زبونم لال طوریت شده، حالا 2-3روز دیگه برای مطمئن شدن میرم سونو شاهزاده قوی خودم...