پانزدهمین ماهگرد پسرم
پانزدهمین ماهگرد پسرم سلام قند عسل مامان،طبق معمول عذرخواهی میکنم به خاطر دیر اومدنم.......
پسر گلم بزرگ مردم خوب و خوشگل خودم ،عزیز دلم پانزدهمین ماه زیبای زندگیت رو از ته قلب بهت تبریک میگم گل خوشبوی خودم عاشقتم عزیزکم....
مامان من همچنان ناباورانه شاهد قد کشیدنت و فهمیده تر شدنت و بزرگ ترشدنت هستم و به خودم میبالم به خاطر داشتن تو ....
چون تو هستی و بابایی هست ؛من هستم ،من بدون شماها دنیا را نمیخوام...
پسرکم توی این ماه از زندگیت تو 8تا مروارید خیلی زیبا داری قربون تک تکشون برم....
تو واسه خودت راه میری و با اون قدمای قشنگت به همه جای خونه سرک میکشی...
مامان همه رو گاز میگیری واین خیلی بده؛ تازه بعد از گاز گرفتن هم کلی صورت طرف و چنگ میزنی ،تقریبا از همه دور بریات تو ققلدری زرنگتری..
پله ها را دونه دونه میری بالا و وایمیسی پشت در اتاق خواب و در میزنی اگه هم بهت نزدیک شدک برا اینکه بیاریمت پایین داد میزنی
وسایلای کابینتو خالی کردن شده بخشی از کارای روزانت
هر چه هم که دم دستت باشه رو میزاری توی کابینت و درشو محکم میبندی
وقتی بهت میگم کو پرهام عکستو نشون میدی
میگم یک تو میگی دو....
کلماتی که میگی....
بابا.......................بابا
مامان................مانی یا آنی
بابابزرگ............با
عمو...............عم
خاله.............ایه
الو............اده
نی نی ................نی نی
نون..................نه نه
بده...............بده
بیا..............بیا
مامان بزرگ.........دی
همه پرنده ها .............تی تی
گربه ...................به
نمیخوام..............نه
هر جا بخاری ببینی میگی ببه یعنی بده
هرجا آشغال ببینی میگی ای
دوست دارم هواتا.........................
